کد مطلب:90280 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:152

چشم چرانی و نگاه هوس آلود











اما از آنجا كه خطر چشم، از سایر اعضا، در مورد حرام، بیشتر است و می توان گفت كه مقدمه ی گناهان، بیشتر از دیده فراهم می شود، در روایات به عملكرد چشم،

[صفحه 98]

توجه زیادتری شده است:

«عن ابی جعفر علیه السلام قال: استقبل شاب من الانصار امراه بالمدینه و كان النساء یتقنعن خلف آذانهن، فنظر الیها و هی مقبله فلما جازت نظر الیها و دخل فی زقاق قد سماه ببنی فلان و جعل ینظر خلفها و اعترض وجهه عظم فی الحائط او زجاجه فشق وجهه فلما مضت المراه نظر فاذا الدماء تسیل علی ثوبه و صدره! فقال: والله لاتین رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و لاخبرنه، قال: فاتاه فلما رآه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قال له: ما هذا؟ فاخبره فهبط جبرئیل بهذه الایه: «قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلك ازكی لهم ان الله خبیر بما یصنعون.»

امام باقر علیه السلام فرمود: جوانی از انصار در مدینه، به راهی می رفت، چشمش به زنی افتاد كه صورت او باز بود و روبه روی او می آمد. او همچنان به زن نگاه می كرد تا اینكه آن جوان به كوچه ی محله ی بنی فلان (نام محله را برد) وارد شد و زن هم از آنجا گذشت، جوان چشم از او برنداشت و مرتب به پشت سر او نگاه می كرد، در آنحال استخوان یا شیشه ای كه در دیوار بود به صورت او اصابت كرده و خون جاری شد، اما او از خود خبر نداشت، زمانی به خود متوجه شد كه زن از دید او پنهان گردید، ناگهان جوان متوجه شد كه صورت و لباسش غرقه به خون است. این منظره ی وحشتناك او را به تحیر كشانده گفت: به خدا سوگند! نزد رسول خدا می روم و جریان را برای او بازگو می كنم. امام فرمود: جوان به حضور رسول الله شرفیاب شد، همین كه چشم پیامبر به او افتاد، با تعجب فرمود: این چیست؟ یعنی چرا بدنت خون آلود شده، جوان جریان را از اول تا آخر برای پیامبر تعریف نمود، در آنوقت بود كه جبرئیل نازل شد و این آیه ی مباركه را برای پیامبر آورد.

با توجه به شان نزول آیه بر مبنای این حدیث، روشن است كه نگاه كردن به نامحرم، علاوه بر گناه چه عواقب خطرناكی در پی دارد.

[صفحه 99]

گاهی یك نگاه موجب حسرت طولانی می شود و بی ایمان از دنیا می رود: «رب نظره توجب حسره طویله.»

مردی بر سكوی جلو منزل خود نشسته بود، ناگهان چشمش به زنی زیبا افتاد در حالی كه بقچه لباسی زیر بغل داشت و در حال عبور بود، با همان یك گناه، شیفته ی جمال او گردید. زن از او پرسید حمام منجاب كجاست؟ مرد هوسباز كه جز آرزوی وصال او آرزویی نداشت با توسل به دروغ گفت: حمام منجاب همین جاست و به خانه اش اشاره كرد. زن به گفته ی او اعتماد نموده وارد شد و آنگاه كه متوجه دسیسه ی مرد هوسباز گردید، با دیدن این منظره به خود لرزید و دانست كه در چنگال انسانی مسخ شده و ددصف افتاده است او كه از گوهر تقوا و عفت بهره مند بود، به فكر چاره جویی افتاد و حل مشكل را در این دید كه خود را موافق نشان دهد، از اینرو گفت: ای مرد! من هم اكنون در اختیار توام و خواسته ی تو را می پذیرم، ولی برای اینكه لذت كامیابی غیر منتظره، كامل شود، به بازار برو و غذایی مطبوع تهیه نما زیرا آن وقت بیشتر به ما خوش می گذرد و از آن پس به عشق بازی مشغول خواهیم شد. لحن شیرین زن و بیان جذاب او، مرد را مطمئن ساخت و بدون فوت وقت، راهی بازار شد و پس اندكی با تهیه ی غذا و سور و سات به خانه برگشت، ولی خانه را از یار خالی دید!

او كه انتظار چنین پیش آمدی را نداشت و در دل نقشی جز نقش چهره ی زیبای معشوقه ی خیالی نمی دید، به حسرت و اندوه ناگفتنی مادام العمر افتاد، تا آنجا كه به هنگام مرگ، كسانی كه در كنار بسترش بودند، وی را به گفتن شهادتین دعوت نمودند، اما او كه حسرت درونیش ناگهان همانند كوه آتشفشان منفجر گردیده بود با خواندن این بیت، اندوه درونی خود را آشكار كرد:


یا رب قائله یوما و قد تعبت
این الطریق الی حمام منجاب


كو آن زنی كه در حال تعب و خستگی می گفت: راه حمام منجاب كجاست. و بالاخره

[صفحه 100]

هم با همین اندوه پایان ناپذیر جان سپرد.

آری عبدالرحمن بن ملجم مرادی، با یك نگاه به جمال قطامه، بر قتل امیر مومنان علیه السلام تصمیم گرفت و اشقی الاولین و الاخرین گردید.

[صفحه 101]


صفحه 98، 99، 100، 101.